سفارش تبلیغ
صبا ویژن
محبوب ترینِ کارها نزد خدا، شادمان ساختن مؤمن است، از طریق برطرف ساختن گرسنگی اش و یا زدودن اندوهش . [.رسول خدا صلی الله علیه و آله]
بیپرده مثل فریاد
 
 RSS |خانه |ارتباط با من| درباره من|پارسی بلاگ
»» با نام او...

بنام انکه در اتاقک کوچک سینه ام صندوقچه ای بنام قلب آفرید تا بتوانم مهر وصمیمت دوستانم را در

 آن جای دهم نشتم و فکر کردم که چه چیزی برایت بنویسم اما چیزی نیافتم به ناچار تک قلبم کوچکم را

شکافتم و از درون آن قطره ی خون با نام سلام همچون پرستوی مهاجر پراواز کنان به سویت عرض می نمایم .

 

در شهری به نام دوستی رشته کوهی است به نام صفا که در این رشته کوه رودی ست به نام وفا که این رود به

 

برکه ای منتهی می شود به نام وداع.

«چون که این دنیا ندارد اعتباری مینویسم  تا بماند یادگاری»

 

به نام آنکه مهرت را در قلبم نهاد

آن زمان که خورشید تابناک بر عرصه گیتی طلوع میکند و آن زمان که کل سرخی بر دامنه کوه شروع به شکفتن میکند من در اینجا با قلبی روشنتر از خورشید و احساسی لطیفتر از گل سرخ می آیم و با تو پیمان دوستی و وفاداری میبندم.به تو ای برتر از دیگران سلامی گرم از اعماق وجودم می فرستم تا همیشه سلامت باشی. غم های جانکاه همچون آتشی گداخته بر پیکرم رخنه کرده و وجودم را ویران کرده است. قطره اشک همچون مروارید از چشمان بهت زده و غمگینم بر روی گونه های زرد و پژمرده ام فرو میریزد و حاکی از اسرار درون شکسته ام است. ناملایمات و گرفتاریها و ناکامیها همچون دشمنان بیرحم اطرافم را احاطه کرده اند. راهی ترسناک و تاریک ‘راهی پر از خار و خاشاک میبینم که باید آنرا با پای برهنه بپیمایم .در این راه حتی چراغی نمی درخشد و شعله فروزانی راه تیره انرا روشن نمیکند . اسمان گرفته اما نمیگرید. ابرهای سیاه که همیشه همچون قلب من تاریک و دلگیرند ‘دیگر نمیبارند تا سبک شوند. دیگر مرغان مهاجر عشق از بالای کلبه ویران من گذر نمیکنند و تنها جغد شومی بر ویرانه های قلبم آواز شر میدهد.

بیا تا باهم یکصدا فریاد برآریم و یکی شویم .. بیا همیشه مال هم باشیم......!!

 

 

 

سلام خدا جونم

 خیلی وقته باهات دو کلوم خصوصی درد و دل نکردم

 خدایا انسانم و خطاکار

 خدایا گناهکارم و رو سیاه اما ...

 بی تو هیچ کسی رو ندارم که یاورم باشه ...

  بنده همان به که ز تقصیر خویش                 عذر به درگاه خدایا آورد

 ور نه سزاوار خداوندیش                         کس نتواند که به جای آورد

 الهی ! شرمندگی من برای تو سودی نیست اما برای من هست

 تو را به شرمندگی من نیاز نیست و مرا هست

 خدایا شرمسارم و پشیمان

 بار الهی در بارگاه ملکوتیت راهم نیست × خود چاره ام ساز که ...

 دست از این بیش که دارد که ما

 زاری از این بیش که دارد که ما

 چاره ما ساز که بی یاوریم

 گر تو برانی به که روی آوریم

 خدایا مرا روزی در عرش جای بود و روزی به فرش و تو همیشه به ملکوتی ناظر

 بار الهی در عرش عشق قدرش ندانستم به فرشم آوردی

 پروردگارا طاقت فرشم نیست و لیاقت عرش هم .

 یا عرشم ببر یا خلاصیم بخش ...

 مرا با غم همنفس ساختی تا ترا شناسم به درگاهت پناه که تنها تو توان چاره سازیم داری ...

 

 

 

 

خدایا... تو مهربانی... آنقدر مهربان که توانایی درک آنرا نداریم....

خدایا... تو زیبایی... زیباتر از آنچه که ذهن ما تصور نماید...

آفریدگار من... تو پاکی... آنقدر پاک که در وصف ما نمی گنجد...

ای یگانه بی همتا... تو دانایی... داناتر از آنچه که فکرش را کنیم...

ای معبود من... تو توانایی... آنقدر توانا که ما بندگانت از وصف آن عاجزیم...

ای عزیز مهربان...  تو بزرگی... آنقدر بزرگ که وصف آن برای ما محال است...

ای نازنین من... تو بخشنده ای... بخشنده ای که نهایتی برای عطایش وجود ندارد...

    خدایا تو مظهر تمامی صفات نیکی و شیطان رانده شده  مظهر جداییها- تاریکی ها- جهالت- محرومیتها و آلودگیهاست .

                                    تو ما را از شرش در پناه خود محفوظ بدار...

 



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » سجاد ( یکشنبه 86/7/1 :: ساعت 11:6 صبح )
»» لیست کل یادداشت های این وبلاگ

با نام او...
عاشقونه...
[عناوین آرشیوشده]

>> بازدید امروز: 0
>> بازدید دیروز: 0
>> مجموع بازدیدها: 24556
» درباره من

بیپرده مثل فریاد
سجاد
خودم و خودم

» آرشیو مطالب
اولین سخن
foroozan
آرشیو 1
آرشیو 2
آرشیو 3
آرشیو 4

» لوگوی وبلاگ


» لینک دوستان

سلام

» صفحات اختصاصی

» لوگوی لینک دوستان


» وضعیت من در یاهو
یــــاهـو
» طراح قالب