شنیدم که درختی به آسمان گفت: صد سال تنهایی من به هیاهوی سیصد ساله کلاغ ها می ارزد. تنهایی هم عالمی دارد‘ حتی وقتی برگ ها تنهایم میگذارند!
ای باد کجایی تا قصه تنهاییم را باز گویی‘ حتی در گوش باران.
بگو که زنبورها به من اعتماد دارند.
انها خوب میدانند که من ((عسل خور)) نیستم.
بگو به همه که آدمها میدانند‘ میوه میدهم اما میوه خور نیستم .
پایش بیفتد چتری میشوم برای هر که بخواهد چند لحظه بیاساید .
آری مونس زنبور و گنجشک و زاغ و آدمم و تنها با خود مانده ام .
اما صد سال تنهایی به قیل و قال سیصد ساله کلاغ ها و هر چه هیاهوست می ارزد!