سفارش تبلیغ
صبا ویژن
برادری را نزد جفاکاران مجوی . آن را نزد پایبندان [آزرم] و وفاداران بجوی . [امام علی علیه السلام]
بیپرده مثل فریاد
 
 RSS |خانه |ارتباط با من| درباره من|پارسی بلاگ
»» حالا نوبتی هم که باشه نوبت جوکه

یه روزی یه نفر از یه ترکه میپرسه :آقا این خیابون کجا میره؟

ترکه میگه : والا من چهل ساله تو این خیاون زندگی میکنم تا حالا ندیدم جایی بره

یک روز یک ترکه داشته تو مجلس ختم خرما تعارف میکرده ، یه یارو 7-8 تا خرما برمی‌داره ، ترکه عصبانی میشه میگه آقا یک نفر مرده نه یک اتوبوس

ترکه با یک زن اسرائیلی عروسی میکنه شب اول نمیره رو تشک

یه صندلی بوده که هرکس روش میشسته و دروغ میگفته بادکنک بالای سرش میترکیده اصفهانیه میشینه میگه مافکر میکنیم آدمای ولخرجی هستیم بادکنک میترکه رشتیه میشینه میگه ما فکر میکنیم که آدمای با غیرتی هستیم بادکنک میترکه ترکه میشینه میگه ما فکر میکنیم... بادکنک میترکه!!!!

یه همایش بین المللی همه از اختراعاتشون حرف میزدن امریکایی میگه ما یه موشک ساختیم وسط ماه فرود میاد ملت تعجب میکنن میگن وسط ماه میگه حالا یه وجب بالا پایین. آلمانی میگه ما یه موشک ساختیم وسط مریخ فرود میاد ملت میگن وسط مریخ میگه حالا یه وجب بالا تر نوبت ترکه میشه میمونه چی بگه میگه ما تو کشورمون با چشمامون غذا میخوریم همه با تعجب میگن با چشماتون میگه حالا یه وجب پایینتر!

یه دستگا هی بوده که % خریت رو نشون میداده یه عربه میره دستشو میزاره میگه 20% خر 20% خر بعد یه لره میره دستشو میزاره میگه 100% خر 100% خر بعد یه ترکه میره دستشو میزاره میگه صد رحمت به خر صد رحمت به خر!

به یه ترکه میگن ،میدونی چرا آذربایجان شرقی و غربی رو از هم جدا کردن ؟میگه لابد میخواستن خر تو خر نشه!

شرکت فراوردهای نفتی ازهم وطنان ترک درخواست کرد کارت سوخت راپرس ننمایند

-ترکه از جلوی سینمای اردبیل رد میشه اسم فیلم را که می بینه میگه: نگاه کن این شهر یک سینما داشت که اون هم کردن خوابگاه دختران.

راستی میدونین که اصلا چرا میگن رشتیا بی بخارن؟؟؟؟؟ میگن یه روز رشتیه با پسرش میرن جنگل و اردو میزنن شب بوده رشتیه داشته بساط آتیشو روبراه میکرده که یهو یه شیره میادو رشتیه رو میخوره بعد پسر رشتیه گریه میکنه که من بابامو میخام من بابامو میخوام…. شیره میگه بچه جون من باباتو خوردم حالا بگیر بخواب بچهه میخوابه بعد از نیم ساعت دوباره بلند میشهو گریه میکنه که من بابامو میخوام من بابممو میخوام…. شیره دوباره میگه بچه جون باباتو خوردم بابات مرد بگیر بخواب دوباره بچهه میخوابهو بعد از نیم ساعت دوباره …. شیره عصبانی میشه و میره میرینه یه گوشه ای و میگه بیا اینم بابات بچهه میره بالا سر انه بعد میزنه زیر گریه که : این بابام نیست بابای من بخار نداشت ولی این بخار داره

به رشتیه میگن بچه داری؟!‌ میگه:‌ والله من نه، ولی خانم داره

دخترِ رشتیه میره پیش مامانش میگه: مامان‌جون چه گردنبند خوشگلی داری، اینو بابام برات خریده؟! زنه میگه: من اگه به امید بابات بودم، الان تو رو هم نداشتم

از یه رشتی مشخصات زن خوب رو میپرسن ، میگه والا اگه بخوام به عنوان مثال زن خودمو بگم : یه بار رفتم خونه ، دیدم ممد آقا رو کارشه ، گفتم آقا کی باشن ؟ سرشو انداخت پایین ..... نجابتش فرداش رفتم خونه ، دیدم باز ممد آقا رو کارشه ، گفتم آقا کی باشن ؟ گفت ممد آقا ..... صداقتش فرداش رفتم خونه ، دیدم باز ممد آقا رو کارشه ، گفتم آقا کی باشن ؟ گفت به تو چه ؟ ..... شجاعتش فرداش رفتم خونه ، دیدم مردم در خونمون صف بستن و ممد آقا هم اول صف رو کارشه ، گفتم منم میخوام گفت برو آخر صف ..... عدالتتش

امیدوارم که مورد پسندتون واقع شده باشه

   نظر یادتون نره



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » سجاد ( جمعه 86/4/8 :: ساعت 2:18 عصر )
»» لیست کل یادداشت های این وبلاگ

با نام او...
عاشقونه...
[عناوین آرشیوشده]

>> بازدید امروز: 8
>> بازدید دیروز: 2
>> مجموع بازدیدها: 24603
» درباره من

بیپرده مثل فریاد
سجاد
خودم و خودم

» آرشیو مطالب
اولین سخن
foroozan
آرشیو 1
آرشیو 2
آرشیو 3
آرشیو 4

» لوگوی وبلاگ


» لینک دوستان

سلام

» صفحات اختصاصی

» لوگوی لینک دوستان


» وضعیت من در یاهو
یــــاهـو
» طراح قالب