((مادرم)) ای تو تمام زندگی
ای آنکه نگاهت نگاه جاودانگی
ای که دستت( تکیه گاه خستگی)
ای که (اسمت اول دلدادگی)
ای که یادت در تمام زندگی
چون (کلیدی بر در بیچارگی)
((مادرم)) ای(( مادر)) زیبای من
ای که( نامت جاریه روی لبم)
ای که( چشمت چشمه اشک شبم)
ای که (دستت تکیه گاه پیکرم)
اگر میشد جمعیت کره زمین را به جمعیت یک دهکده ۱۰۰ نفره تقلیل داد، با یکسان نگاه داشتن همه نسبت ها و درصدها، حاصل چیزی شبیه زیر بود:
۵۷آسیایی، ۲۱اروپایی، ۱۴آمریکایی(شمالی و جنوبی) و ۸ آفریقایی در این دهکده زندگی می کردند. از این عده ۵۲ تن زن و ۴۸ نفر مرد می بودند. ۷۰نفر از آنها غیر سفید پوست و ۳۰ نفر سفیدپوست، ۷۰تن غیر مسیحی و ۳۰ تن مسیحی میبودند.
۶ نفر از این عده، ۵۹درصد از کل ثروت جهان را در اختیار میداشتند و هر ۶ نفر آمریکایی بودند. ۲۰ تن نیز ۸۰ درصد منابع انرژی موجود را مصرف میکردند و ۸۰ نفر هم پایین تر از سطح کنونی استاندارد مسکن، زندگی میکردند. ۷۰ نفر قدرت خواندن نمیداشتند و ۵۰ نفر از سو تغذیه رنج میبردند. یک نفر (آری، یک نفر) تحصیلات دانشگاهی میداشت و یک نفر هم مالک یک دستگاه کامپیوتر بود. وقتی جهان را از یک چنین چشم انداز فشرده ای مورد توجه قرار دهیم، نیاز به پذیرش، درک و آموزش پررنگ تر میشود.
((نظر نظر نظر))
من از این فاصله ها، فاصله ها دلگیرم. بی تو اینجا چه غریبانه می میرم. دیر سالیست که می خواهم از اینجا بروم، ولی انگار که با قلب زمین زنجیرم. مثل این است که من با همه هق هق خود، روی سجاده احسان تو جان می گیرم.
(( بی تو یک روز در این فاصله ها خواهم مرد
مثل یک بیت ته قافیه ها خواهم مرد
تو که رفتی همه ثانیه ها سایه شدند
سایه در سایه آن ثانیه ها خواهم مرد
شعله ها بی تو ز بی رنگی دریا گفتند
موج در موج در این خاطره ها خواهم مرد ))
((با نظرات پر مهرتون دلگرممون کنید))
هرگز نمی گیرد کسی در قلب من جای تو را
هرگز ندیدم بر لبی لبخند زیبای تو را
خورشید عشق تو هنوز سوزد مرا سر تا زپای
در کوره راه زندگی روشن کند راه مرا
اینم برای بهار جون(امیدوارم که خوشش بیاد)
الهی چشاش در بیاد کسی که بخونه و نظر نده
آدمک آخر دنیاست بخند
آدمک مرگ همینجاست بخند
دستخطی که تورا عاشق کرد
شوخی کاغذی ماست بخند
آدمک خر نشوی گریه کنی
کل دنیا سراب است بخند
آن خدائی که بزرگش خواندی
به خدا مثل تو تنهاست بخند
((قشنگ بود... اعتراف کنید))
روزگاریست همه عرض بدن میخواهند
همه از دوست فقط چشم و دهن می خواهند
دیو هستند ولی مثل پری می پوشند
گرگ هایی که لباس پدری می پوشند
آنچه دیدند به مقیاس نظر می سنجند
عشق ها را همه با دور کمر می سنجند
خوب طبیعی ست که یکروزه به پایان برسد
عشق هایی که سر پیچ خیابان برسد
((خداییش چطور بود؟))
تنها می مانم ای کسانیکه مأمور دفن من هستید...هرگاه که من مُردم مرا در تابوت سیاهی بگذارید تا همگان بدانند که جز سیاهی در دنیا، چیزی ندیدهام. چشمانم، چشمانمرا باز بگذارید تا بداند که هنوز چشم انتظارم. دهانم، دهانمرا باز بگذارید تا باور کند که هنوز، ناگفتنیها دارم. دستانم، دستانمرا باز بگذارید تا ببینند که چیزی باخود نخواهم برد. در تابوت را باز بگذارید تا شاید که بیاید آنگاه، صلیبی از یخ بر سر مزارم بگذارید تا با اولین طلوع خورشید، آب گشته، بر خاکم بگرید شما نگریید دیگران نگریند هیچکس نماند
((جالب بود ..مگه نه؟))
می دونی وقتی که خدا داشت بدرقت می کرد بهت چی گفت ؟؟؟؟ گفت جائی که داری میری مردم داره که میشکننت ،،،نکنه یه وقت غصه بخوری ،،من همه جا باهاتم تو تنها نیستی .تو کوله بارت عشق می زارم که جا بدی ..اشک میدم که همراهیت کنه.. و مرگ که بدونی برای همیشه بر مگردی پیشم
(( چطور بود؟))
تا حالا به رابطه ی دو تا چشم دقت کردی ؟؟ با هم باز میشن - با هم بسته میشن - با هم میخندن - با هم گریه میکنن - با هم میچرخن . جالب اینجاس که هیچکدوم هم اون یکی رو نمیبینه . دوستی یعنی این !!!! حالا دقت کردی این دو تا چشم فقط زمانیی که یه دختر جلوشون ظاهر میشه یکیشون بسته میشه و اون یکی باز میمونه (چشمک) . نتیجه گیری اخلاقی: دختر حتی بهترین و محکم ترین رو ابط دوستی رو هم به هم میزنه
((لطف کنید نظر بدید))
دنیا این جوریه دیگه: اگه گریه کنی میگن کم آوردی ، اگه بخندی میگن دیوونست ، اگه دل ببندی تنهات میزارن ، اگه عاشق بشی دلتو میشکنن ، با این حال باید لحظه ای را گریست ، دمی را خندید ، ساعتی را دل بست و عمری عاشقانه زیست
(( نظرتون چیه؟))